سانتریفیوژ ها
کمی آرامتر
مگر عصر اعتدال نیست ؟
سانتریفیوژها
بعد از این
مشق شبهای آرمیتا را بنویسید
سنگ قبر مجید را بشویید
بخندید
بازی کنید
مگر عصر اعتدال نیست؟
چرا گریه میکنید؟
مگر آن مرد که در باران آمد
سرهنگ هم نبود
شاه کلید هم داشت
باز عبای کتاب خاکستری پوشیده است؟
کمی آرامتر
چرا گریه میکنید
مگر حنابندان اشتون نیست؟
مگر پنج انگشت غرب
بر شاخ شیطان گره نمیشود که ما
حنجرههامان کمی بخوابد؟
حالا که آقای کمردرد
فاتح خندههای اشتون شده
چرا گریه میکنید؟
مگر کوکِ رفتنید
که اینگونه بیتابِ مصطفی شدهاید ؟
مگر عصر اعتدال نیست؟
چرا گریه میکنید؟
چرا کوک رفتنید؟