مصاحبه خواندنی حاج آقای انجوی نژاد
کوفه در زمان امام حسین (ع)، امام حسن مجتبی (ع) و حضرت امیر(ع)، اتفاقا جزو مراکز تجمع خواص شیعه بوده است. برخلاف چیزی که گفته میشود که کوفه مرکز امام کشی است ، کوفه یکی از مراکز امن شیعه بوده به طوری که حضرت امیر مجبور بود که پایتختش را کوفه قرار بدهد چون جای دیگری به این امنیت گیرش نمیآمد. کوفیها مدعیاند که مرکز تشیع جهان هستند. هنوز هم همین را میگویند و معتقدند که تشیع در کوفه شکل گرفت. اینکه چه اتفاقی افتاد که مردم تغییر کردند، بیشتر به عملکرد استکبار باید نگاه کرد.
البته بحث عبرتهای عاشورایی که رهبر انقلاب مطرح کردند را الان من دوباره تکرار نمیکنم. استکبار زمان معاویه که کوفیان با آن میجنگیدند، یک استکبار کاملا نظامی بود. معاویه اگر با حضرت امیر نمیجنگید، با روم میجنگید، با روم نمیجنگید، با ایران میجنگید. یعنی برنامه معاویه به زعم خودش برجهاد بود. زمانی که معاویه از دنیا رفت، اولین سخنرانیای که یزید کرد، این بود که دیگر دوران جهاد و زحمت و این مسائل تمام شده و دیگر الان وقت این است که مسلمین مزه رفاه و شادمانی را بچشند. یزدی میگفت که من از در صلح در آمدهام و بگذارید که مردم آرامش داشته باشند. خطبهای که یزید پس از به خلافت رسیدن خواند، خطبهای است که اگر امروز در ایران خوانده شود، رای میآورد یعنی اگر مردم فراموش کنند که خطبه را یزید خوانده، اینقدر جذاب است که مورد توجه قرار میگیرد. میخواهم جذابیتش را بگویم. جذابیت خیلی بالا بود؛ کینههای گذشته را فراموش کنیم، بخوریم، شاد باشیم بگذارید کودکانتان در رفاه رشد کنند، هر چقدر که جنگیدند، گذشت و الان دوران دوران رسیدگی و رفاه است و ... یک استقبال سنگینی از این خطبه در شام صورت گرفت. متن خطبه چه به صورت کتبی و چه به صورت شفاهی به بلاد مسلمین رسید. کوفیان کسانی بودند که سالها میجنگیدند؛ در زمان حضرت امیر، خلیفه اول و دوم و سوم. مردم کوفه همیشه شاکی بودند، همیشه کسانی که بر کوفیها حکومت میکردند، کسانی بودند که آنها را میکوبیدند. به حضرت امیر که رسید، مردم کوفه کمی پا گرفتند و رونق پیدا کردند. بعد هم که مزه عدالتش برای اینها تلخ آمد. لذا وقتی این جملات یزید به کوفه میرسد، نگاه کوفه به استکبار اموی از نگاه یک نظامیگری که میخواهد بچههایشان را بکشد و این ها را از نعمتها دور کند، تبدیل شد به نگاهی که: بابا این نفر جدید که آمده، بحثاش بحث صلح است و آرامش!گمانشان این بود که با کوتاه آمدن در مقابل مثلا حمایت از اباعبدالله اینها میتوانند به آرامش برسند. اصلا کوفیها گمان نمیکردند که در شرایطی قرار بگیرند که امام حسین و اصحابش را قتل عام کنند. شما یقین بدانید آن 30 هزار نفری که آمده بودند، 500 نفرشان هم نجنگیدند. کلی از اینها بعدا آمدند خدمت امام سجاد(ع) که آقا ما هیچ کاری نکردیم و حتی یک تیر هم نینداختهایم. اما امام گفت خداوند هیچ وقت شما را نبخشد که سیاه لشکر دشمن شدید و باعث شدید که پدر من سر بریده شود.
کوفیان دقیقا در لحظهای که فکر کردند استکبار میتواند برای آنها رفاه و شادمانی بیاورد، تبدیل شدند به امامکشهایی که خودشان باورشان نمیشد! بعدش هم باورشان نشد. اصلا سینهزنی و قمهزنی و زنجیرزنی برای کوفیها است. اصلا ما از آنها یاد گرفتیم چون آنها تلاش میکردند که تا با این کارها، عذاب وجدان خودشان را رفع کنند. اینها خیلی پشیمان شدند. در قضیه مختار هم دیدید که خیلی از کوفیها جدی آمدند پای کار.
ادامه دز سایت شیرازه