ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به گزارش مهر، وی خطاب به تروریستها با لهجه محلی سوری میگوید: میخواهم همه چیز را درباره شما به خدا بگویم!
تلویزیون سوریه اعلام کرده که این کودک پیش از سربریده شدن توسط گروههای ترویستی شاهد کشته شدن اعضای خانواده خود توسط تروریستها بوده و در وضعیت بسیار بدی به سر میبرده است.
گروه تروریستی داعش وابسته به القاعده دو هفته پیش به منطقه کارگری عدرا یورش برده بودند و مردم و اهالی منطقه را در ملا عام به شنیعترین صورت ممکن اعدام کرده و سر بریدند.
واااااااااااااااااااای... چه خبره؟
تو چه دنیایی زندگی می کنیم؟!
چقدر راحت... کشته شد! همین!
اصلا خوش به حالش که کشته شد و نموند توی این دنیای کثیف...
و تف به غیرت ما که زنده ایم و بی تفاوت...
مثله کبک سرمون رو می کنیم زیر برف و نمی ببینیم...
نمی خوایم ببینیم... نمی خوایم سختی و درد و رنج دیگری خوشی مون رو کمرنگ کنه...
تا کی می خوایم چشممون رو ببندیم روی حق و دلهامون رو پر کنیم از هوس...
و آرزوی داشتن خانه خوب، مرکب خوب، همسر خوب و زندگی بی دغدغه...
مگه چقدر زنده ایم؟
مگه چقدر فرصت زندگی تو دنیا داریم؟
کی میدونه فردا زنده است یا نه؟
تا کی می خوایم با این تئوری زندگی کنیم که توی لحظه زندگی کن... از همین الان که هستی لذت ببر... شاید بعد فرصت نشه! مگه جقدر وقت داری که خوشی کنی؟
حال کن...
چکار داری به همسایه ات، به همنوعت؟
مگه می تونی کاری بکنی؟
گنده تر از تو هاش نتونستن کاری بکنن بچه!
اصلا به تو چه که چندتا .... دارن همو می کشن؟!
به زندگیت برس...
زن و بچه خودت که این همه مشکلات دارن...
چراغی که به خانه رواست...
..........
تا کی می خوایم با این حرفا خودمون رو به خواب بزنیم؟!